کد مطلب:276269 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:222

سخن مترجم
اَلْحَمْدُ للَّهِِ رَبِّ العالَمِینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی سَیِّدِنا وَنَبِیِّنا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الأَئِمَّةِ المَعْصُومِینَ الغُرِّ المَیامِینَ،

سِیَّما نامُوسِ الدَّهْرِ وَإِمامِ العَصْرِ وَمُنْقِذِ البَشَرِ وَصاحِب الأَمْرِ الحُجَّةِ بْنِ الحَسَنِ

رُوحِی وَأَرْواحُ العالَمِینَ لَهُ الفِدآءُ وَعَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ

جهان در تب ستمگری ها و گرفتاری ها و جنگ ها و خونریزی ها می سوزد. از هر سوی امواج سهمگین فتنه و بلا، غوغاها بپا كرده و تاریكی های جاهلیت بر همه جا سایه شوم گسترده است. گرگ ظلم بر حلقوم مستضعفان چنگال افكنده است. از هر كوی فریاد از بی عدالتی ها و محرومیت ها و... به گوش می رسد و از هر سوی ناله مددخواهی و التماس كمك جویی شنیده می شود.

آیا این شام تیره، روز روشنی در پی ندارد؟! آیا محرومان را دادرسی نیست؟! آیا مظلومان را منتقمی نیست؟! و بالاخره آیا برای جهان مصلحی نیست كه آن را از چنگ و دندان ظلم برهاند و سایه پرعطوفت همای عدالت را بر پهنه آن بگستراند و درخت تیره روزی ها را ریشه كن سازد و همه مستضعفین را با مهر و مودّت بنوازد؟!

اصولاً برای برقراری حكومت در یك جامعه - اگر بر مبنای زور و استعمار نباشد - به سه شرط اساسی نیاز هست:

1. قانونی كه ضامن سعادت آن جامعه باشد.

2. اجرا كننده ای كه هم كفایت و شایستگی فهم و اجرای آن قانون را داشته باشد و هم معصوم باشد تا مردم تبلور عینی قانون را ببینند.

3. قانون و مجری آن هر دو در جامعه پایگاه مردمی وسیعی داشته باشند.

جامعه ای كه قانون كامل ندارد، به خانه ای می ماند كه پایه اش ویران و دیوارش در



[ صفحه 30]



آستانه ریزش و نابودی باشد. قانون، به منزله روح است كه هرگونه جنبش و پیشرفت، با ركود و عقب گرد به آن بستگی دارد.

امّا باید دانست كه قانون كامل مورد نیاز جامعه در هر زمان و مكان هرگز از مغز افراد بشر تراوش نمی كند.

انسان هر روز فكری تازه و اندیشه ای جدید و ابتكاری نوین به دست می آورد. هیچ بشری نمی تواند تمام جوانب و شئون و ویژگی های همه انسان ها را در تمام زمان ها و مكان ها دریابد. و نیز هیچ كس نمی تواند خودش را از كلّیه تمایلات و اغراض و شهوات خالی كند و فقط حقیقت و مصلحت عمومی را در نظر بگیرد و قانون وضع نماید. لذا مراكز و مجامع قانون گذاری در سراسر عالم هر روز قانونی را نسخ و یا كم و زیاد می كنند. چنان كه عملاً می بینیم هیچ یك از قوانین دست پرورده بشر برای سعادت انسان ارمغانی نیاورده، بلكه برعكس بر مشكلات و گرفتاری هایش افزوده اند.

بنابراین قانونی می تواند عهده دار سعادت انسان بشود كه آفریننده انسان آن را بنا نهاده و برایش فرستاده باشد و آن قرآن كریم است كه باطل به هیچ وجه در آن راه ندارد. كتابی جامع است كه هیچ خشك و تری نیست، مگر آنكه در آن آمده است. ولی این قانون محكم و كامل الهی اجرا كننده ای می خواهد كه سه شرط اساسی در او بوده باشد:

1. آگاهی و احاطه كامل به علوم و ژرفای معانی و اسرار آن.

2. عصمت.

3. قدرت و تمكّن از اجرای قرآن.

زیرا اگر از قرآن اطّلاع و آگاهی كامل و همه جانبه ای نداشته باشد، در تبلیغ و تفسیر و اجرای آن انحراف ها و خطاهای بزرگی پدید می آورد، و اصلاً احكام قرآن را مسخ می كند، به طوری كه مردم را به جای نزدیك كردن به قرآن، با آن بیگانه می سازد. چنان كه این امر در طول تاریخ اسلام از سوی نااهلان اتّفاق افتاده است، ناآشنایان به معارف و حقایق قرآن بر مسند اجرای آن تكیه زدند و آتشی افروختند كه نسل های بعد نیز در آن می سوزند.



[ صفحه 31]



اگر مجری قرآن معصوم نباشد، باز از جهات دیگری خرابی های بزرگی به بار می آید. مجری قرآن كه حافظ و نگهبان آن باید باشد، چگونه می شود خطایی از او سر زند و باز هم نام حافظ قانون بر او گذاشت؟

و نیز احتیاج مردم به اجرا كننده قرآن به خاطر آن است كه در علم و عمل قاصرند و در معرض خطا و اشتباه. حال اگر مجری قرآن خود جایز الخطا باشد، چه باید كرد؟ و چه كسی مانع از خطای او خواهد شد؟ آیا باید مردم با او مخالفت كنند و بگویند تو در اینجا اشتباه كردی یا نه؟

بنابراین مجری قانون الهی باید معصوم باشد، یعنی به هیچ وجه خطا و اشتباهی از او سر نزند، چنان كه عملاً هم دیده شده كه افراد غیر معصوم در طول تاریخ اسلام نتوانسته اند احكام قرآن را در جامعه اجرا كنند.

سومین شرطی كه گفتیم؛ یعنی قدرت و تمكّن از اجرای قرآن، بیشتر به خود مردم مربوط می شود. در شرایط برقراری یك حكومت اشاره شد كه باید قانون و مجری - هر دو - در جامعه پایگاه مردمی وسیعی داشته باشند.

چنین مصلحی كه تمام این شرایط در او جمع باشد، را خداوند قرار داده است. او یازدهمین فرزند امیر المؤمنین و دوازدهمین جانشین برحقّ رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، حضرت حجّة بن الحسن العسكری علیه السلام می باشد. این مطلب در جای خودش ثابت شده و در این مقدّمه جای بحث آن نیست.

می پرسید: پس چرا این مصلح نهضتش را آغاز نمی كند و برای برچیدن بساط ظلم و برهم زدن دستگاه باطل و نابود كردن ستمگران و سركشان و مستكبران قیام و اقدام نمی نماید؟! و چرا این خورشید جهان افروز از پشت ابر غیبت بیرون نمی آید؟!

جواب این است كه: زمینه آن قیام جهانی و حكومت آسمانی در تمام عالم انسانی فراهم نیست. هنوز آمادگی لازم و شایستگی تمام عیار برای برقراری آن حكومت در میان مردم به وجود نیامده است. این یكی از شرایط و اركان اساسی تربیت است كه بدون استعداد و قابلیت و آمادگی، تربیت ممكن نیست. پس باید قدم اول را در ایجاد



[ صفحه 32]



استعداد و زمینه لازم برداشت. كه چون انسان به این مرحله رسید، خود احساس نیاز می كند و خود به جستجو و طلب می پردازد. و وقتی به مقصود و مرادش رسید، قدر آن را می داند.

پس همان طور كه در زمین شوره زار گیاه نمی روید و از آهن بد نمی توان شمشیر نیك ساخت، همچنین در جامعه ای كه زمینه صلاح و سامان یافتن نداشته باشد، نمی توان برنامه اصلاحی پیاده كرد كه گفته اند: ملّتی كه در انتظار مصلح به سر می برد، خود باید صالح باشد.



شمشیر نیك ز آهن بد چون كند كسی

ناكس به تربیت نشود ای حكیم كس



باران كه در لطافت طبعش خلاف نیست

در باغ لاله روید و در شوره زار خس



البته مراتب استعداد و آمادگی نیز فرق می كند، مثلاً: استعداد ذاتی و آمادگی فطری برای پذیرش عدالت در تمام افراد بشر هست، ولی این مرتبه - با این كه ریشه و اساس اوّلیه استعداد است - برای یك حركت اصلاحی تمام عیار و فراگیر كافی نیست، با توجّه به اینكه امیال و شهوات، روی این مرتبه از استعداد بسیاری از افراد پرده های ضخیمی می افكند و مانع از این می شود كه حق و عدالت را بپذیرند. پس مرتبه مناسبی از استعداد لازم است كه توأم با معرفت و شناخت آن مصلح و شور و شوق و بلكه سوز و گداز برای او باشد.

هر شخص كه كاملاً در زندگی خود و جهان خلأ را درك كند و ضرورت حیاتی پر كردن آن جای خالی را لمس نماید، همچون كودكی كه جز پدری دلسوز برای خود نشناسد و او هم در سفر باشد، لحظه ای آرام و قرار نیابد و لختی با آسودگی خیال نیاساید و روزی از گریه و اشك و به زبان آوردن نام پدر باز نماند.

اسلام همچون یعقوب با بی صبری و فریاد، یوسف گم گشته اش را می طلبد. ولی این فرزندان كم استعداد و ناقابل باید در طوفان های كوبنده روزگار احساس خطر جدّی كنند و بی درنگ یوسفی را كه بر اثر كمی استعداد و لیاقت آنها و كارهای ناشایست و كردارهای زننده شان از آنها دور شده، بجویند و دست تضرّع و تذلّل به سوی او دراز نمایند كه: «یا أَیُّهَا العَزِیزُ مَسَّنا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنا بِبِضاعَةٍ مَزْجاةٍ»؛ [1] ای عزیز! به همه ما و خانواده هایمان



[ صفحه 33]



بیچارگی رسیده و با كالایی ناچیز به سویت آمده ایم.

آیا هنگام آن نرسیده كه فرزندان اسلام به این مرحله از استعداد برسند؟!

آیا هنگام آن نشده كه از خواب گران برخیزند و جای خالی صاحب و سرپرستشان را حس كنند و به جستجوی او بپردازند؟!

آیا آن زمان نیامده كه این قوم در وضع نابسامانشان تجدید نظر كنند، تا خداوند هم سامان دهنده آنان را برساند؟!

آیا روز آن نیست كه خروش انتظار، دریای رحمت كردگار را به تلاطم آرد و خورشید بهار مستضعفین از افق كعبه سر زند؟!

كتاب حاضر در صدد آن است كه این آمادگی را در وجدان ها بیدار سازد و این بی تفاوتی كشنده و كمی استعداد و قابلیت نسبت به درك حضور كاروان سالار عالم بشریت و یگانه منجی انسان ها و جان عالم، حضرت بقیة اللَّه الأعظم حجّة بن الحسن المهدی - عجّل اللَّه فرجه الشریف -، را درمان نماید.

در این كتاب با دلایل عقلی و نقلی ثابت شده كه دعا برای امام عصر - عجّل اللَّه فرجه الشریف - از مهم ترین وسایل برای رسیدن به مراحل عالیه كمال و نیل به درجات برجسته معنوی است، اضافه بر این كه آثار دنیوی بسیاری نیز دارد.

البته عمده، استجابت دعا و تحقّق یافتن مراد و مقصود اصلی آن است، و این نیز - همان طور كه قرآن می گوید - انجام می شود. اگر حقیقت دعا - یعنی خواستن از خدا - بوده باشد، استجابت هم در پی آن هست. زیرا خداوند در قرآن كریم فرموده است: «وَإِذا سَأَلَكَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ»؛ [2] و چنانچه بندگانم درباره من از تو پرسند، پس همانا من نزدیك هستم دعا كننده را. هرگاه مرا بخواند، اجابت می نمایم.



[ صفحه 34]



مؤلّف این كتاب عالم جلیل القدر مرحوم آیت اللَّه حاج سید محمد تقی موسوی اصفهانی (مشهور به احمدآبادی) می باشد كه شرح حال ایشان، به قلم دانشمند محقق، استاد گرانمایه، آقای سید محمد علی روضاتی با اندكی تصرّف خواهد آمد.


[1] سوره يوسف، آيه 88.

[2] سوره بقره، آيه 182.